به عقیدهی تمامی بزرگان عرصه ترید و معاملهگری، داشتن یک ذهن قوی برای این کار از داشتن تمامی دانشهای تحلیلی اهمیت بیشتری دارد. چه بسا هستند بسیاری از افراد مختلف که با کوله باری از آموختههای گوناگون و تکنیکهای مختلف به این وادی گام نهاده اما به علت عدم تسط بر روان خود و آشنا نبودن با روانشناسی معاملهگری خیلی زود مجبور به قبول شکست شده و این کار را رها کردهاند. در این مقاله به روانشناسی معامله گری در بورس خواهیم پرداخت و به نکاتی اشاره خواهیم کرد که میتواند در این زمینه بسیار مفید باشد.
روانشناسی معاملهگری یک مهارت روانی اکتسابی
برای رسیدن به موفقیت در بازارهای مالی سه موضوع اکتسابی وجود دارد که باید انها را آموزش دید و فرا گرفت:
- مدیریت ریسک و سرمایه
- استراتژی معاملاتی
- روانشناسی معامله یا معامله گری
تکنیکها و دانش روانشناسی معاملهگری و به عبارتی داشتن یک ذهن قوی و حرفه ای، تفاوت یک تحلیلگر و یک معاملهگر را مشخص میکند.
یک تحلیلگر با روشهای تحلیلی سعی می کند که روند آتی یک سهم را پیش بینی کند و خوب اگر تحلیلش با خطا مواجه شود هیچ اتفاق بدی نخواهد افتاد، اما یک معاملهگر میتواند با یک تصمیم اشتباه (که میتواند نه از روی تحلیل بلکه از روی هیجانات و احساسات باشد) ضررهای سنگینی را به بار آورد. اینجاست که روانشناسی معاملهگری مطرح میشود و در واقع تفاوت معامله گری و تحلیلگری در همین روانشناسی معامله و مسائل روانی است.
در واقع ما برای تحلیل گری نیازی به دانش روانشناسی معاملهگری نداریم اما برای معاملهگری این روان، اعصاب و احساسات معامله گر هست که می تواند در معاملات او اختلال ایجاد کند و مانع اجرای درست آموختههای او شود.
در ادامه شما را با مهمترین احساسات انسانی آشنا خواهیم کرد که در معاملات ما اختلال ایجاد کرده و باعث ضرر و زیان ما میشوند. در هر بخش راهکاری برای مدیریت و حذف این احساسات از معاملات ارائه شده است.
احساس زیان گریزی در روانشناسی معامله
زیان گریزی در روانشناسی معامله گری در بورس چیست؟ یکی از موارد مهم در روانشناسی معاملهگری در بورس و دیگر بازارهای مالی احساسی به نام زیان گریزی است. احتمالاً شما با مفهوم حد ضرر آشنا هستید و میدانید که حد ضرر در یک استراتژی معاملاتی یکی از ارکان اساسی محسوب میشود. همگی میدانیم به محض اینکه قیمت سهم به حد ضرر رسید باید سهم را فروخت، در حالی که معمولا حس زیان گریزی این اجازه را به تریدر یا معاملهگر نخواهد داد.
او سهم خود را به امید اینکه شاید قیمت برگردد (بر خلاف این که حد ضرر را از ابتدا مشخص کرده بود) نمیفروشد و بعد از این داستان احتمالاً قیمتهای بسیار پایینتر خواهد رفت و همین تعلل برای فروش و دادن اجازهی رشد به ضرر باعث خواهد شد که بسیاری از معاملهگران در بازارهای مالی دچار ضررهای سنگینی شوند که تماماً برمیگردد به احساس زیان گریزی انسان.
آدمی به صورت طبیعی از ضرر و زیان فراری است و به خیال اینکه تا وقتی که سهم را به فروش نرسانده است ضرر نکرده است، از این کار اجتناب میکند و به حد ضرر خودش پایبند نخواهد بود. در واقع شما با فروش سهم در حد ضرر، ضرر را قبول میکنید، پس حس زیان گریزی انسان جلوی این کار را میگیرد. علیرغم اینکه اکثر اساتید بزرگ در زمینه معاملهگری، بر داشتن حد ضرر و رعایت آن تاکید دارند، باز هم شاهد هستیم افراد زیادی به علت آشنا نبودن با احساس زیان گریزی، به دام این احساس میافتند و به حد ضرر خود پایبند نیستند.
راه کار:
برای غلبه بر این احساس فقط باید آن را بشناسید! همین شناخت کافی است که به دام آن گرفتار نشوید. اگر متن بالا را مطالعه کردهاید، از این به بعد میتوانید این احساس را در معاملات خود کنترل کنید.
احساس ترس در معاملات
در قسمت قبل در مورد زیان گریزی صحبت کردیم و دیدیم که این احساس میتواند باعث عدم رعایت حد ضرر در معاملات یک تریدر شود. یکی دیگر از احساسات غالب در فطرت انسانی که باعث میشود یک معاملهگر نتواند از دانش خود به درستی بهره گیرد احساس ترس است. ترس به صورتها و شکلهای مختلف میتواند در معاملات یک معاملهگر ظاهر شود و باعث اختلال در روند صحیح معاملات شود.
یکی از انواع ترس در واقع ترس وارد نشدن به معامله برای جلوگیری از ضرر احتمالی است.
در واقع در این حالت معامله گر از ترس اینکه ضرر نکند، به یک معامله وارد نمی شود و فرصتهای خوبی را از دست میدهد. یا برای مثال با دیدن دو کندل منفی، شخص شروع به خیال پردازی میکند و سهم را در قیمتهای بسیار پایین تصور میکند و همین تخیلات و ترسها، او را از وارد شدن به معامله باز می دارد.
در واقع این ترس نیز به نوعی از همان حس زیان گریزی انسان نشات میگیرد. انسان به صورت ذاتی از ضرر گریزان است و در هنگامی که هیچ معاملهی بازی ندارد (هیچ سهمی ندارد) این ترس و زیان گریزی باعث میشود که موقعیتهای مناسبی را از دست بدهد.
راه کار:
به علت تعللهای زیاد و وسواس زیاد در انجام معامله، معمولا این افراد نمیتوانند معاملات خوبی داشته باشند. برای رهایی از این مشکل، یک معاملهگر اولا باید به صورت ذاتی ریسک پذیر باشد. این یک چیز اکتسابی نیست. اگر شما هیچ ریسک پذیری در وجود خود ندارید این حرفه بدرد شما نمیخورد. در وهله بعدی باید سعی کنید اعتماد به نفس خود را بالا برده و بر اساس یک استراتژی مشخص از قبل تعیین شده (مانند یک ربات) معاملات خود را انجام دهید.
احساس انتقام در روانشناسی معامله گری در بورس (پدیدهی زنجیرهی ضرر)
در میان افرادی که معاملهی خودشان را با ضرر میبندند (حد ضرر را رعایت میکنند) هستند افرادی که بلافاصله میخواهند ضرر خود را جبران کنند و به نوعی از بازار انتقام بگیرند!
یک پدیدهای وجود دارد به نام زنجیره ضرر که باعث میشود معاملهگر ضررهای متوالی را به علت عجله در انجام معاملات متحمل شود.
توصیه خیلی ساده تریدرهای بزرگ به این دسته از معامله گرها این است که بعد از انجام یک معامله زیان ده به هیچ عنوان تا مدتی حق ندارند معامله انجام دهند. علت این امر آن است که معمولاً وقتی که یک معامله گر یک معامله زیانده را پشت سر گذاشته است، از نظر ذهنی توانایی درست تحلیل بازار را ندارد و در ذهن خود به دنبال یک نوع انتقام گیری از بازار است و همین احساس باعث میشود که تصمیمات هیجانی و تحلیلهای نادرست داشته باشد و در نهایت معامله بعدی او نیز با ضرر همراه باشد.
نتیجهگیری
بنابراین عجله در انجام معاملات برای جبران ضررهای قبلی سمی مهلک برای یک معاملهگر هست که می تواند باعث زنجیرهی ضرر برای یک معاملهگر شود. در روانشناسی معامله گری در بورس تا حدی که ممکن است دیگر نتواند زیانهای پشت سرهم خود را جبران کند. بنابراین به یاد داشته باشید بعد از هر معامله زیانده به جای اینکه به معامله جدید دست بزنید به دنبال چرایی ضرر معامله قبلی خود باشید، کمی از بازار فاصله بگیرید و با ذهنی پاک به انجام معاملهی بعدی بپردازید.
غرور معاملهگری در روانشناسی معامله در بورس
یکی دیگر از احساسات منفی در یک معامله گر غرور معامله گری است. غرور معامله گری یک نوع غرور کاذب است که در طی انجام معاملات سودآور در یک فرد به وجود می آید. همه ما احتمالا این حس را تجربه کرده ایم، زمانی که چندین معامله موفق انجام دادهایم و خوشحال از سودهای عالی، قند در دلمان آب میشد! در آن زمانها احتمالا با خودمان گفتیم که دیگر کار تمام است و دست بازار رو خواندهام و دیگر ضرر نمیکنم. اما بعد از چند مدت ورق برگشته و سودها را به بازار پس دادهایم و روی دور ضرر کردن افتادیم!
فرد ممکن است به علت این غرور کاذب دست به کارهایی بزند که ریسک بالایی دارد و همین موضوع باعث فراموش شدن اصل اول سرمایه گذاری یعنی حفظ سرمایه شود و در نهایت منجر به ضرر سنگینی برای یک معاملهگر شود.
هر جا که گمان کردید معاملات شما سودهای خوبی را به شما هدیه داده است، به جای اینکه دچار غرور معاملهگری شوید، بروید و ببینید چه چیزی باعث سود شما بوده است و آیا این سود بر اساس تحلیل شما بوده است یا بر اساس یک تصادف! اگر هم بر اساس تحلیل شما بوده است همچنان قانون احتمالات در بازار سرمایه را از یاد نبرید.
هیچ تحلیلگر با تجربهای با قطعیت سخن نمیگوید و همواره احتمالات را در نظر میگیرد. بورس بازی احتمالات است، بنابراین میتواند همواره تحلیل شما درست نباشد. شاید باید عمیقتر به این مسئله نگاه کنیم اما در همین قدر کفایت میکند که بدانیم نه معاملات پرسود همیشه پا بر جا خواهد ماند و نه معاملات زیان ده، تنها چیزی که در واقع برای ما میماند برآیند این سود و زیانها است که باید در بلند مدت بررسی شود و بازدهی معاملات ما در بازار مورد موشکافی قرار بگیرد.
در معامله گری بسیار مهمه که دچار غرور کاذب نشیم. چون دقیقا همان موقعی که فکر میکنید دست بازار برای شما رو شده است، بازار چنان درسی به شما میدهد که تا همیشه در یادتان باقی خواهد ماند. نه سودها و نه ضررها نباید تعادل روانی شما را بر هم بزند.
بورس بازی احتمالات
در قسمت قبل در مورد غرور معامله گری صحبت کردیم. دیدیم که غرور کاذب در معامله گری میتواند باعث به خطر افتادن سرمایهی یک سرمایهگذار شود و ریشه ایجاد این غرور در یک معاملهگر این موضوع است که او فراموش میکند که در بورس احتمالات حاکم است و هیچ تحلیلی با قطعیت نمیتواند اعلام روند آتی یک سهم چگونه است.
بنابراین احتمالات بر بازار همیشه حاکم است و درک این احتمالات یکی از سختترین مباحث موجود در روانشناسی معامله گری در بورس است.
در اینجا بازی احتمالا در بورس را بیان خواهیم کرد:
📝 فرض کنید من چشم بسته و کاملا تصادفی یک سهمی را خریداری میکنم، واضح است که با احتمال 50 درصد سود خواهم کرد و با احتمال 50 درصد ضرر، چون قیمت به هر حال یا افزایش میابد یا کاهش. در تحلیل سهام ما به کمک اطلاعات، الگوها و تکنیکهای اثبات شده، این تعادل احتمالات را به نفع سود بر هم میزنیم.
مثلا اگر به جای اینکه چشم بسته یک سهم را انتخاب کنیم، سهمی را انتخاب کنیم که از نظر تکنیکالی روی خط حمایت قرار دارد، در این صورت دیگر آن احتمال 50/50 به هم خورده است و تبدیل میشود به مثلا 60/40، یعنی با احتمال 60 درصد سود میکنیم با احتمال 40 درصد ضرر (زیرا در گذشته سهمی که روی حمایت بوده است با احتمال 60 درصد رشد کرده است)، یعنی اگر من 10 معامله با این استراتژی انجام دهم، در 6 معامله سود خواهم کرد و در 4 معامله ضرر، پس برایند معاملات من سودآور خواهد شد. این کل داستان بازی احتمالات در تحلیل بورس است.✅
همچنین احتمالا مقاله روانشناسی بازار بورس برای شما جالب خواهد بود.